خانه تازه‌های علم و تحقیق تحلیل اختلافات زناشویی و تاثیر بر کودک از دیدگاه والدین
تحلیل اختلافات زناشویی و تاثیر بر کودک از دیدگاه والدین

تحلیل اختلافات زناشویی و تاثیر بر کودک از دیدگاه والدین

در این مقاله:

این پژوهش طولی به بررسی تفاوت دیدگاه والدین در مورد فراوانی نزاع ها از نوزادی تا پیش دبستانی پرداخته و نشان می دهد که چگونه اختلافات زناشویی و تاثیر بر کودک می تواند بر رشد مهارت های اجتماعی و عاطفی فرزندان در سال های حیاتی اولیه اثر بگذارد.

تحقیقات جدید نشون میده که مادرها و پدرها معمولا روند درگیری های رابطه شون رو در سال های اولیه والدگری متفاوت می بینن. یک تحلیل طولی نشون میده در حالی که پدرها تمایل داشتن گزارش بدن که دفعات بحث و جدل با بزرگتر شدن فرزندشون از دوران نوزادی تا پیش دبستانی کمتر شده، مادرها افزایش این درگیری ها رو گزارش کردن. این وضعیت، یعنی اختلافات زناشویی و تاثیر بر کودک، موضوعی است که نیازمند توجه ویژه است. یافته هایی که در مجله روابط اجتماعی و شخصی منتشر شده، همچنین نشون میده که تشدید درگیری هایی که مادرها گزارش کردن، به طور خاص با مهارت های اجتماعی و عاطفی پایین تر در فرزندانشون مرتبطه.

درگیری های والدین و اختلافات زناشویی و تاثیر بر کودک

درگیری بین والدین یک تجربه رایج در زندگی خانوادگیه. بیشتر زوج ها موقع پیش بردن کارهای روزمره شون با اختلاف نظر مواجه می شن. تحقیقات قبلی ثابت کرده که سطوح بالای خصومت بین والدین می تونه تاثیر منفی روی رشد کودک بذاره. بچه هایی که در معرض بحث های مکرر قرار می گیرن، ممکنه دچار مشکلات رفتاری بشن یا در مدیریت احساسات خودشون به مشکل بخورن. این موضوع اهمیت درک عمیق تر اختلافات زناشویی و تاثیر بر کودک را نشان می دهد.

خیلی از مطالعات موجود، این پویایی های خانواده رو فقط در یک مقطع زمانی بررسی کردن. این روش یه تصویر لحظه ای از خانواده میده اما چگونگی تکامل روابط رو نادیده می گیره. انتقال به مرحله والدگری یک اتفاق مهم در زندگیه که نیاز به سازگاری زیادی داره. با بزرگ شدن بچه ها، نیازها و انتظارات از والدین تغییر می کنه که همین موضوع می تونه ماهیت و دفعات اختلافات بین همسران رو عوض کنه.

محققان با دنبال کردن خانواده ها در طول چندین سال، سعی کردن این پویایی های متغیر رو درک کنن. اونا می خواستن بفهمن که آیا درگیری ها معمولا در طول اوایل کودکی بیشتر میشه یا کمتر. همچنین می خواستن ببینن که آیا تغییرات در سطح درگیری می تونه پیش بینی کنه که کودک از نظر اجتماعی و عاطفی چقدر خوب رشد می کنه یا نه.

«درگیری بین والدین در خیلی از خانواده ها رایجه و تحقیقات قبلی نشون داده که می تونه روی رشد بچه ها تاثیر منفی بذاره. با این حال، بیشتر مطالعات درگیری های والدین رو فقط در یک مقطع زمانی بررسی کردن، در حالی که درگیری ها به طور طبیعی با گذشتن خانواده ها از مراحل مختلف زندگی تغییر می کنه.» این ها رو نویسنده مطالعه، کیوجیه (کوکو) گونگ ، استادیار دانشگاه ایالتی بولینگ گرین گفته.

«این تغییرات ممکنه نشون دهنده استرس های روزمره، چالش های مربوط به والدگری یا تغییر در روابط زوجین باشه. نکته مهم اینه که تغییرات در میزان درگیری ممکنه نشون دهنده فشار بیشتر توی خانواده باشه و پتانسیل افزایش اختلافات زناشویی و تاثیر بر کودک را داشته باشد یا برعکس، نشون دهنده فرآیندهای تاب آوری که به خانواده ها کمک می کنه به مرور زمان با شرایط سازگار بشن. علاوه بر این، ممکنه مادرها و پدرها درگیری رو به شکل های متفاوتی تجربه و درک کنن. این مطالعه با توجه به این شکاف ها در تحقیقات قبلی انجام شده و هدفش اینه که بررسی کنه چطور گزارش های مادرها و پدرها از درگیری های بین والدین در طول زمان تغییر می کنه و این تغییرات چه ارتباطی با رشد بچه ها داره.»

این مطالعه بر اساس «نظریه سیستم های خانواده» انجام شده. این چارچوب، خانواده رو به عنوان یک واحد به هم پیوسته می بینه که در اون هر رابطه ای روی بقیه روابط تاثیر می ذاره. یکی از مفاهیم کلیدی در این چارچوب، اثر «سرریز» هست. این اتفاق زمانی می افته که استرس یا حال وهوای یک رابطه، مثل ازدواج، به رابطه دیگه، مثل والدگری، منتقل میشه.

محققان از داده های «مطالعه طولی دوران کودکی، گروه متولدین» استفاده کردن. این یک پایگاه داده بزرگ و معتبر در سطح ملی از ایالات متحده است. محققان تحلیل خودشون رو روی یک نمونه نهایی شامل 2282 خانواده متمرکز کردن. همه خانواده های انتخاب شده شامل والدین متاهل و پدرانی بودن که با خانواده زندگی می کردن و داده های ثابتی رو ارائه داده بودن.

جمع آوری داده ها در سه مرحله مجزا انجام شد. مرحله اول زمانی بود که کودک مورد نظر حدودا 9 ماهه بود. مرحله دوم وقتی انجام شد که کودک 2 ساله بود و مرحله نهایی زمانی بود که کودک به سن 4 سالگی رسید.

در هر کدوم از این مراحل، هم مادرها و هم پدرها به طور مستقل پرسشنامه هایی رو درباره رابطه شون پر کردن. به اونا لیستی از ده موضوع خاص داده شد. این موضوعات شامل کارهای خونه، مسئولیت ها، پول، ابراز علاقه، مذهب، اوقات فراغت، مصرف الکل، ارتباط با زنان یا مردان دیگه و خانواده همسر بود.

والدین رتبه بندی کردن که هر چند وقت یک بار درباره هر موضوع بحث می کنن. مقیاس از «گاهی اوقات» تا «هرگز» بود که محققان برای محاسبه امتیاز فراوانی، کدگذاری اون رو معکوس کردن. امتیازهای بالاتر نشون دهنده فراوانی بیشتر درگیری بود. با جمع آوری این داده ها از هر دو طرف، محققان تونستن دیدگاه هاشون رو با هم مقایسه کنن.

محققان همچنین رشد بچه ها رو در مرحله سوم ارزیابی کردن. وقتی بچه ها 4 ساله شدن، مادرها نظرسنجی مربوط به مهارت های اجتماعی-عاطفی فرزندشون رو تکمیل کردن. این سنجش شامل بیست و چهار مورد بود که از مقیاس های استاندارد رفتاری گرفته شده بود.

توی این نظرسنجی درباره رفتارهای مثبت سوال شده بود؛ مثلا مادرها رتبه بندی می کردن که فرزندشون چقدر برای کمک به بقیه داوطلب میشه یا به بچه های دیگه دلداری میده. همچنین درباره رفتارهای منفی مثل اینکه آیا کودک ناراحت به نظر می رسه یا مستعد نگرانیه هم سوال شده بود. محققان این رتبه بندی ها رو ترکیب کردن تا یک امتیاز کلی برای مهارت های اجتماعی-عاطفی ایجاد کنن.

تاثیر اختلافات زناشویی و تاثیر بر کودک از دیدگاه مادران

محققان متوجه تفاوت واضحی در نحوه درک مادرها و پدرها از رابطه شون در طول زمان شدن. پدرها گزارش دادن که فراوانی درگیری از زمانی که کودک 9 ماهه بود تا 4 سالگی کاهش پیدا کرده.

مادرها روایت متفاوتی از همین دوره داشتن. گزارش های اونا نشون می داد که با بزرگتر شدن کودک، فراوانی درگیری افزایش پیدا کرده. این نشون میده که هر چی زندگی خانوادگی با بزرگتر شدن بچه پیچیده تر شده، مادرها اصطکاک بیشتری رو نسبت به پدرها حس کردن.

محققان همچنین بررسی کردن که والدین درباره چه موضوعاتی بحث می کردن. پدرها تمایل داشتن سطح اولیه درگیری بالاتری رو درباره پول، کارهای خونه و اوقات فراغت گزارش بدن. در حالی که مادرها بیشتر احتمال داشت درگیری های بالاتری رو به طور خاص در رابطه با مسائل تربیت فرزند گزارش کنن.

گونگ به سای پست گفت: «یک چیزی که من رو شگفت زده کرد این بود که مادرها و پدرها چقدر متفاوت تغییرات درگیری رو در طول زمان توصیف کردن. با بزرگ شدن فرزندشون، پدرها تمایل داشتن درگیری های کمتری رو گزارش کنن، در حالی که مادرها درگیری های بیشتری رو گزارش دادن. یک دلیل احتمالی اینه که در اوایل والدگری، پدرها ممکنه بیشتر متوجه اختلاف نظرها درباره چیزهایی مثل پول یا کارهای خونه بشن، در حالی که مادرها اغلب بیشتر روی مسائل مربوط به کودک تمرکز دارن.»

«با افزایش نیازهای والدگری، ممکنه مادرها نسبت به درگیری ها در زمینه های مختلف زندگی خانوادگی آگاه تر بشن، در حالی که پدرها ممکنه همون درگیری ها رو کم اهمیت تر ببینن یا از کنارشون رد بشن. این دیدگاه های متفاوت ممکنه توضیح بده که چرا گزارش های مادرها و پدرها از درگیری در طول زمان در جهت های مخالف هم حرکت کرده.»

محققان سپس تحلیل کردن که چطور این مسیرهای درگیری با نتایج کودک در سن 4 سالگی مرتبطه. یافته ها نشون دهنده یک ارتباط معنادار بین تجربه مادر از درگیری و رشد کودک بود، که مستقیما به موضوع اختلافات زناشویی و تاثیر بر کودک مربوط می شود. وقتی مادری گزارش می داد که درگیری در طول زمان در حال افزایشه، فرزندش تمایل داشت مهارت های اجتماعی-عاطفی پایین تر نشون بده.

این ارتباط منفی حتی بعد از در نظر گرفتن متغیرهای کنترلی مختلف هم صادق بود. محققان عواملی مثل وضعیت اقتصادی-اجتماعی خانواده، جنسیت کودک و تعداد خواهر و برادرها رو تعدیل کردن. اونا همچنین مزاج کودک رو در 9 ماهگی کنترل کردن تا مطمئن بشن نتایج صرفا بازتاب دهنده شخصیت کودک نیست.

الگو برای پدرها متفاوت بود. تغییرات در درگیری که توسط پدرها در طول زمان گزارش شده بود، ارتباط معناداری با مهارت های اجتماعی-عاطفی کودک در سن 4 سالگی نداشت. کاهش بحث هایی که پدرها حس کرده بودن، نتایج بهتر یا بدتری رو برای کودک پیش بینی نمی کرد.

با این حال، درک اولیه پدر از درگیری مهم بود. سطوح بالاتر درگیری که توسط پدرها در مرحله اول (9 ماهگی) گزارش شده بود، با مهارت های اجتماعی-عاطفی پایین تر در کودک در آینده مرتبط بود. این نشون میده که خصومت اولیه که توسط پدرها درک میشه، یک عامل خطره؛ چرا که عواملی مانند نور خورشید و افسردگی مردان می توانند بر خلق وخوی پدر و در نتیجه فضای کلی خانه اثر بگذارند.

گونگ توضیح داد: «این مطالعه نشون میده که درگیری بین والدین چیزی نیست که در طول زمان ثابت بمونه. بلکه با رشد و سازگاری خانواده ها، ممکنه تغییر کنه. در این نمونه، پدرها با بزرگ شدن فرزندشون از 9 ماهگی تا 4 سالگی درگیری های کمتری رو گزارش دادن، در حالی که مادرها گزارش کردن که در همون دوره درگیری های بیشتری رو تجربه کردن. این نشون میده که با تغییر زندگی خانوادگی، مادرها و پدرها ممکنه درگیری رو به شکل متفاوتی متوجه بشن یا تفسیر کنن. نکته مهم اینه که وقتی مادرها سطوح رو به افزایش درگیری رو گزارش می کردن، فرزندانشون مهارت های اجتماعی و عاطفی پایین تری داشتن، که نشانگر اهمیت مدیریت اختلافات زناشویی و تاثیر بر کودک است.»

مثل همه تحقیقات، محدودیت هایی هم وجود داره که باید در نظر گرفت. یک مسئله، ماندگاری شرکت کننده ها در مطالعه است. تحلیل ها نشون داد خانواده هایی که در اون ها مادرها درگیری اولیه بالاتری رو گزارش کرده بودن، بیشتر احتمال داشت از مطالعه خارج بشن. همچنین مطالعه روی فراوانی بحث ها تمرکز داشت و شدت درگیری ها یا نحوه حل شدنشون رو ثبت نکرده بود.

گونگ خاطرنشان کرد: «یک نکته مهم که باید به خاطر داشت اینه که همه خانواده ها به طور مساوی در این مطالعه حضور نداشتن. خانواده هایی که مادرها در اون ها سطوح بالاتری از درگیری رو گزارش کرده بودن، بیشتر احتمال داشت در طول زمان از مطالعه حذف بشن، یعنی نتایج ممکنه تاثیر درگیری رو در خانواده هایی که اختلافات بیشتری دارن، کمتر از حد واقعی نشون بده.»

«علاوه بر این، بیشتر شرکت کننده ها در این مطالعه سفیدپوست بودن و خانواده های کمتری از گروه های اقلیت نژادی و قومی حضور داشتن که ممکنه تعمیم دهی این یافته ها رو محدودتر کنه.»

با وجود این محدودیت ها، این تحقیق بر ماهیت پویای روابط خانوادگی تاکید می کنه و به روشن شدن ابعاد اختلافات زناشویی و تاثیر بر کودک کمک می کند. این مطالعه شواهدی ارائه میده که نشون میده درگیری یک ویژگی ثابت در ازدواج نیست. نحوه درک والدین از بحث ها می تونه در طول چند سال اول زندگی یک کودک به طور قابل توجهی تغییر کنه.

گونگ گفت: «این یافته ها نشون میده که والدین ممکنه درگیری رو متفاوت تجربه و تفسیر کنن که همین موضوع داشتن ارتباط باز و صادقانه رو خیلی مهم می کنه. به جای اینکه فقط روی این تمرکز کنیم که آیا در یک لحظه درگیری پیش میاد یا نه، بهتره به این توجه کنیم که درگیری ها با گذشت زمان و پیش رفتن زندگی خانوادگی چطور تغییر می کنن. حل کردن اختلافات در مراحل اولیه، به جای اینکه اجازه بدیم به مرور زمان انباشته بشن, ممکنه به کاهش اثرات منفی احتمالی اختلافات زناشویی و تاثیر بر کودک کمک کنه.»

«در آینده، قصد دارم به مطالعه در مورد اینکه چطور درگیری بین والدین پویایی خانواده رو شکل میده، ادامه بدم. همچنین به شناسایی عوامل حمایتی، مثل روابط حمایتگرانه یا استراتژی های مقابله ای موثر، علاقه مندم که ممکنه به کاهش اثرات منفی درگیری های بین والدین بر عملکرد کلی خانواده کمک کنه.»

این مطالعه با عنوان تغییرات طولی در درگیری های بین والدین و تاثیرات آن بر مهارت های اجتماعی-عاطفی کودکان ، توسط کیوجیه گونگ و کارن زد. کرامر تالیف شده است.

درک عمیق پویایی های خانوادگی و توجه به تفاوت درک والدین از مشکلات، راهگشای ایجاد محیطی امن برای رشد فرزندان است. با آگاهی از اینکه چگونه تغییرات کوچک در روابط زوجین می تواند آینده رفتاری کودک را شکل دهد، خانواده ها می توانند با استفاده از استراتژی های حمایتی و گفتگوهای سازنده، تاب آوری خود را در برابر چالش های زندگی افزایش دهند.

Mothers and fathers report diverging trends in relationship conflict during early childhood

نویسنده:
تاریخ بروزرسانی: دسامبر 27, 2025
چقدر از این مقاله رضایت داشتید؟
good عالی
mid متوسط
bad ضعیف

دیدگاه شما