خانه تازه‌های علم و تحقیق آگاهی از نادانی سیاسی؛ بررسی اثر دانینگ-کروگر در دانش سیاسی
آگاهی از نادانی سیاسی؛ بررسی اثر دانینگ-کروگر در دانش سیاسی

آگاهی از نادانی سیاسی؛ بررسی اثر دانینگ-کروگر در دانش سیاسی

در این مقاله:

پژوهش های جدید نشان می دهند که افراد با دانش کم، اغلب به محدودیت های خود واقف هستند و این آگاهی از نادانی سیاسی مانع از شکل گیری اعتمادبه نفس کاذب در ارزیابی های عمومی آن ها می شود.

یه مطالعه جدید نشون می ده که آدم های معمولی ممکنه خیلی بیشتر از اون چیزی که قبلا فکر می کردیم، نسبت به کمبود دانش سیاسی خودشون آگاه باشن. برخلاف این تصور رایج که آدما همیشه توانایی های خودشون رو دست بالا می گیرن، این تحقیق نشون می ده که کسایی که اطلاعات سیاسی کمی دارن، معمولا خودشون هم اعتراف می کنن که چیز زیادی نمی دنن و این آگاهی از نادانی سیاسی آن هاست. نتایج این یافته ها در Political Research Quarterly منتشر شده است.

اهمیت آگاهی از نادانی سیاسی

دانشمندای علوم سیاسی سال هاست که دارن روی فاصله بین اون چیزی که شهروندا می دونن و اون چیزی که فکر می کنن می دونن، تحقیق می کنن. این فاصله اغلب به اثر دانینگ-کروگر نسبت داده می شه. این پدیده روان شناختی زمانی اتفاق می افته که افراد با توانایی پایین در یک زمینه خاص، مهارت خودشون رو بیش از حد تخمین می زنن؛ موضوعی که در تحقیقات مربوط به علم پشت قضاوت جذابیت و شخصیت، با تمرکز بر تفاوت ویژگی های ظاهری و حرکات بدن نیز به شکل های دیگری بررسی شده است، اما این مطالعه بر مفهوم آگاهی از نادانی سیاسی تاکید دارد.

توی این مطالعه جدید، الکساندر جی. هال و کوین بی. اسمیت از دانشگاه نبراسکا تلاش کردن به چند تا سوال بی پاسخ درباره این پدیده جواب بدن. اون ها می خواستن بفهمن که آیا گرفتن بازخورد عینی می تونه اعتمادبه نفس کاذب رو کم کنه یا نه. همچنین محققا می خواستن ببینن که آیا اثر دانینگ-کروگر در طول زمان ثابت می مونه یا به خاطر اتفاقات بزرگ تغییر می کنه. این مطالعه از یه آزمایش طبیعی برای تست کردن این ایده ها در فضای واقعی آموزشی استفاده کرده.

هال که الان آماردان دانشکده پزشکی دانشگاه کریتون و مدرس مدعو دانشگاه نبراسکا-اوماهاست، توضیح داد: «من و کوین همیشه به این سوال علاقه داشتیم: اگه دانش واقعی کسی رو براش برجسته کنیم، آیا اون فرد در گزارش کردن دانش خودش دقیق تر عمل می کنه؟»

«من متوجه شدم که اون توی دوره مقدماتی علوم سیاسی خودش، مرتبا اطلاعاتی رو جمع آوری می کرده که می تونه به این موضوع ربط داشته باشه. ما متوجه شدیم که زمینه ی یه آزمایش طبیعی جالب فراهمه؛ جایی که شرکت کننده ها یا قبل از اینکه درباره سطح دانش سیاسی شون ازشون سوال بشه، توی اون ارزیابی دانش شرکت کرده بودن (که احتمالا آگاهیشون رو بالا برده بود) یا بعدش.»

این جمع آوری داده ها طی یازده ترم متوالی بین پاییز 1397 و پاییز 1402 انجام شد. حجم کل نمونه شامل 1985 دانشجو بود. میانگین تعداد شرکت کننده ها در هر ترم تقریبا 180 نفر بود.

این دوره آموزشی از دانشجوها می خواست که در هفته اول ترم، دو تا تکلیف خاص رو انجام بدن. یکی از تکلیف ها یه آزمون 42 سوالی بود که برای سنجش دانش واقعی درباره دولت و سیاست آمریکا طراحی شده بود. سوالات شامل مواردی از بانک سوالات کتاب های درسی و آزمون شهروندی ایالات متحده بود. تکلیف دوم هم یه نظرسنجی کلاسی بود که از دانشجوها می خواست به سطح دانش خودشون امتیاز بدن.

محقق ها اعتمادبه نفس رو با یه سوال خاص توی نظرسنجی اندازه گیری کردن. دانشجوها دانش خودشون از سیاست آمریکا رو در مقیاس صفر تا ده رتبه بندی کردن. نمره صفر نشون دهنده نداشتن هیچ دانشی بود، در حالی که نمره ده نشون می داد دانشجو فکر می کنه اون قدر بلده که می تونه یه کمپین ریاست جمهوری رو مدیریت کنه.

طراحی این مطالعه از ترتیبی که دانشجوها این تکلیف ها رو انجام می دادن، استفاده کرد. کلاس از دانشجوها نخواسته بود که وظایف رو با ترتیب خاصی انجام بدن. حدود یک سوم دانشجوها تصمیم گرفتن قبل از پر کردن نظرسنجی، توی آزمون عینی شرکت کنن. دو سوم باقی مونده هم اول نظرسنجی رو پر کردن و بعد آزمون دادن.

این تنوع طبیعی به محقق ها اجازه داد تا با این موقعیت مثل یه شبه آزمایش برخورد کنن. دانشجوهایی که اول آزمون دادن، در واقع قبل از اینکه به اعتمادبه نفس خودشون امتیاز بدن، بازخوردی از سطح دانششون دریافت کردن. این گروه به عنوان گروه آزمایشی در نظر گرفته شدن. دانشجوهایی هم که قبل از آزمون به خودشون امتیاز داده بودن، گروه کنترل بودن.

نتایج توی این بازه پنج ساله، یه الگوی ثابت رو نشون داد. محقق ها فهمیدن که دانشجوها از نظر عینی اطلاعات خیلی کمی درباره سیاست آمریکا دارن. میانگین نمرات توی آزمون حدود 60 درصد بود. این نمره در معیارهای آکادمیک معادل نمره D منفی یا F هستش.

برخلاف این نمرات پایین، دانشجوها اون اعتمادبه نفس کاذبِ مورد انتظار رو نشون ندادن. وقتی ازشون خواسته شد به دانش سیاسی عمومی خودشون امتیاز بدن، جواب هایی دادن که با عملکرد ضعیفشون همخوانی داشت. میانگین پاسخ ها در مقیاس اعتمادبه نفس صفر تا ده، خیلی معمولی و پایین بود. این نشان دهنده یک سطح قابل قبول از آگاهی از نادانی سیاسی است.

محقق ها سطح اعتمادبه نفس گروهی که اول آزمون داده بود رو با گروهی که اول نظرسنجی رو پر کرده بود مقایسه کردن. اون ها فرض کرده بودن که دادن آزمون باعث می شه آدما با واقعیت روبرو بشن و امتیاز اعتمادبه نفسشون بیاد پایین. اما تحلیل ها هیچ تفاوت آماری معناداری رو بین این دو گروه نشون نداد. دادن بازخورد عینی باعث کاهش اعتمادبه نفس نشد، چون خودارزیابی دانشجوها از قبل پایین بود.

این مطالعه ثبات این یافته ها رو در طول زمان هم بررسی کرد. بازه جمع آوری داده ها شامل اتفاقات مهمی مثل پاندمی کووید-19 و انتخابات ریاست جمهوری 1399 بود. محقق ها دنبال هر نوع تغییری در دانش یا اعتمادبه نفس بودن که ممکنه ناشی از این شوک های محیطی باشه.

تحلیل ها نشون داد که سطح دانش سیاسی و اعتمادبه نفس به طرز عجیبی ثابت مونده. پاندمی و چرخه انتخابات منجر به تغییر معناداری در میزان دانش دانشجوها یا چیزی که فکر می کردن می دونن، نشد. فاصله بین دانش واقعی و دانش درک شده در طول مطالعه تقریبا نزدیک به صفر باقی موند.

هال به سای پست گفت: «بیشتر از هر چیزی، فکر می کردم تاثیر این آزمایش طبیعی رو می بینیم. همچنین برام یه جورایی غافلگیرکننده بود که نتایج دور و بر سال 1399 چقدر یکنواخت بود؛ اون هم زمانی که عوامل خارجی مثل کووید-19 و انتخابات ریاست جمهوری ممکن بود روی دانش واقعی و درک شده دانشجوها تاثیر بذاره.»

نویسنده ها از روش های آماری مختلفی برای تایید یافته هاشون درباره اعتمادبه نفس کاذب استفاده کردن. اون ها اعتمادبه نفس کاذب رو با استفاده از پنجک ها حساب کردن که نمونه رو بر اساس عملکرد به پنج گروه مساوی تقسیم می کنه. همچنین از نمرات Z استفاده کردن که نشون می ته یه نقطه داده چقدر از میانگین فاصله داره. هر دو روش به نتایج مشابهی رسیدن.

با استفاده از روش پنجک، محقق ها پنجکِ نمره واقعی دانشجو رو از پنجکِ خودارزیابی اون ها کم کردن. برآوردهای حاصل از اعتمادبه نفس کاذب در تمام یازده ترم از نظر آماری با صفر تفاوت نداشت. این یافته صرف نظر از اینکه دانشجوها قبل یا بعد از نظرسنجی آزمون داده باشن، پابرجا بود.

تحلیل نمره Z نوسانات جزئی رو نشون داد اما نتیجه اصلی رو تایید کرد. یه کاهش جزئی در اعتمادبه نفس کاذب در گروه کنترل بین سال های 1399 تا 1402 دیده شد. با این حال، مقدار این تغییر اون قدر کم بود که معنای کاربردی چندانی نداشت. روند کلی نشون داد که دانشجوها همیشه متوجه کمبود تخصص خودشون بودن.

این نتایج، روایت رایج در علوم سیاسی درباره اثر دانینگ-کروگر رو به چالش می کشه. هال و اسمیت معتقدند که تفاوت در یافته ها ممکنه ناشی از نحوه اندازه گیری اعتمادبه نفس باشه. خیلی از مطالعات قبلی از شرکت کننده ها می خوان عملکردشون رو در یه آزمون خاص که تازه دادن، تخمین بزنن. این روش اغلب باعث ایجاد یه سوگیری روان شناختی می شه که در اون آدما فرض می کنن عملکردشون بهتر از میانگینه.

در مقابل، این مطالعه از دانشجوها خواست که به دانش عمومی خودشون در یه حوزه گسترده امتیاز بدن. وقتی آدما با یه سوال کلی درباره اینکه چقدر از سیاست می دونن روبرو می شن، به نظر می رسیده متواضع تر عمل می کنن. اون ها به طور پیش فرض فرض نمی کنن که بالاتر از میانگین هستن؛ بلکه امتیازی می دن که به دقت نشون دهنده درک محدودشون هستش.

هال گفت: «فاصله بین چیزی که مردم می دونن و چیزی که فکر می کنن می دونن (اعتمادبه نفس کاذب یا اعتمادبه نفس پایین)، حداقل در حوزه دانش سیاسی، ممکنه کمتر از اون چیزی باشه که ما فکر می کنیم. چیزی که ما فهمیدیم اینه که اگه از کسی بپرسید درباره سیاست چی می دونه، احتمالا جواب می ده: “چیز زیادی نمی دونم.” لازم نیست حتما مدرکی از اون کمبود اطلاعات بهشون بدید تا این جواب رو بگیرید، به نظر می رسه اون ها خودشون به خوبی از محدودیت های دانششون آگاه هستن.» این یافته ها بیانگر اهمیت آگاهی از نادانی سیاسی در خودارزیابی افراد است.

«خلاصه کلام اینه که ما اثر دانینگ-کروگری رو که انتظار داشتیم پیدا کنیم، ندیدیم. افرادی که اطلاعات سیاسی کمی داشتن، دانش خودشون رو بیش از حد تخمین نزدن و به نظر می رسید به خوبی از محدودیت های اون آگاه هستن.»

نویسنده ها استدلال می کنن که اثر دانینگ-کروگر در سیاست ممکنه نتیجه ی انتخاب های روش اندازه گیری باشه. اگه محقق ها بپرسن چطور در یک آزمون عمل کردید، اعتمادبه نفس کاذب پیدا می کنند. اگر محققان بپرسند که مردم به طور کلی چقدر می دانند، اعتمادبه نفس کاذب از بین می رود. این تمایز نشون می ده که فاصله بین دانش واقعی و درک شده ممکنه اون قدرها که قبلا نگرانش بودیم، مشکل ساز نباشه.

این مطالعه محدودیت هایی هم داره که نویسنده ها بهش اذعان کردن. نمونه کاملا از دانشجوهای مقطع کارشناسی تشکیل شده بود. اگرچه نمونه از نظر جنسیت و گرایش سیاسی متنوع بود، اما دانشجوها لزوما نماینده کامل کل جمعیت رای دهنده نیستن. ممکنه بودن در یه محیط آموزشی روی نحوه امتیازدهی دانشجوها به دانش خودشون تاثیر بذاره.

یه محدودیت دیگه مربوط به ماهیت سوالات هستش. این ارزیابی بر دانش واقع گرایانه درباره حقوق مدنی و ساختار دولت متکی بود. ممکنه اعتمادبه نفس کاذب موقع بحث درباره مسائل سیاستی بحث برانگیز یا رویدادهای سیاسی خاص، خودش رو متفاوت نشون بده. تحقیقات آینده می تونه بررسی کنه که آیا انواع مختلف دانش سیاسی، سطوح مختلفی از اعتمادبه نفس رو ایجاد می کنه یا نه.

این مطالعه همچنین به جای یک کارآزمایی تصادفی کنترل شده، بر یک آزمایش طبیعی متکی بود. اگرچه محقق ها در ابتدا تفاوت معناداری بین گروه ها پیدا نکردن، اما کنترلی روی این نداشتن که کی اول آزمون رو بده. با این حال، حجم نمونه زیاد و جمع آوری مکرر داده ها به اعتبار یافته ها اضافه می کنه.

هال خاطرنشان کرد: «ما قطعا باید حواسمون به این اصل باشه که “نبود شواهد، به معنای شواهدی بر نبودن چیزی نیست”، با توجه به ماهیت آزمون فرض آماری. همچنین درک محدودیت های یه آزمایش طبیعی خیلی حیاتیه. کارهای زیادی روی اثر دانینگ-کروگر انجام شده و این فقط یه مطالعه ست، اما فکر می کنم ما رو به چالش می کشه تا دقیق تر درباره این مفهوم و نحوه تعمیم دادنش فکر کنیم.»

تحقیقات آینده می تونه این اختلافات در اندازه گیری رو بیشتر بررسی کنه. نویسنده ها پیشنهاد می کنن که پژوهشگرا باید بررسی کنن که چطور روش های مختلف سوال پرسیدن درباره اعتمادبه نفس روی نتایج تاثیر می ذاره. فهمیدن اینکه آیا اعتمادبه نفس کاذب یه ویژگی پایداره یا واکنشی به سوالات خاص، برای روان شناسی سیاسی حیاتیه، خصوصا در بحث آگاهی از نادانی سیاسی.

آگاهی از نادانی سیاسی و مشارکت شهروندی

هال گفت: «اینکه آیا اثر دانینگ-کروگر در مورد دانش کلی در یک حوزه صدق می کنه یا نه، سوال مهمی برای رسیدگی به مشارکت سیاسیه. ادامه دادن این مسیر برای گسترش پوشش حوزه ها (چیزی مثل استدلال مدنی یا سناریوهای سیاستی در دنیای واقعی) و تلاش برای حرکت از سناریوی آزمون مبتنی بر دانش به سمت شاخص های نزدیک تر به رفتار سیاسی آشکار، ممکنه به ما درک بهتری بده که چه چیزی در ارتقای آگاهی از نادانی سیاسی موفق عمل می کنه.»

این مطالعه با عنوان «اون ها می دونن چی می دونن و این دانش هم زیاد نیست: بازبینی اثر دانینگ-کروگر و اعتمادبه نفس کاذب در دانش سیاسی» توسط الکساندر جی. هال و کوین بی. اسمیت نوشته شده است.

بررسی های انجام شده در این حوزه نشان می دهد که مرزهای میان دانش واقعی و تصورات ذهنی ما، پیچیدگی های خاص خود را دارد. شناخت این موضوع که چگونه افراد با محدودیت های اطلاعاتی خود کنار می آیند و نسبت به آن ها تواضع نشان می دهند، می تواند مسیرهای تازه ای برای بهبود ارتباطات سیاسی و اجتماعی در جوامع مدرن ایجاد کند.

Study finds little evidence of the Dunning-Kruger effect in political knowledge

نویسنده:
تاریخ بروزرسانی: دسامبر 24, 2025
چقدر از این مقاله رضایت داشتید؟
good عالی
mid متوسط
bad ضعیف

دیدگاه شما