خانه تازه‌های علم و تحقیق پژوهشگران تفاوت اولویت های اخلاقی سیاسی را در لیبرال ها و محافظه کاران یافتند
پژوهشگران تفاوت اولویت های اخلاقی سیاسی را در لیبرال ها و محافظه کاران یافتند

پژوهشگران تفاوت اولویت های اخلاقی سیاسی را در لیبرال ها و محافظه کاران یافتند

در این مقاله:

پژوهش های جدید نشان می دهند که تفاوت میان جناح های سیاسی تنها در نوع ارزش ها نیست، بلکه نحوه اولویت های اخلاقی سیاسی آن ها در زمان تضاد منافع، مرزهای ایدئولوژیک را تعیین می کند.

تحقیقات جدیدی که در کشور پرتغال انجام شده، دیدگاه های تازه ای رو درباره ریشه های روان شناختی ایدئولوژی های سیاسی ارائه می ده. یافته ها نشون می ده که تفاوت بین لیبرال ها و محافظه کارها فقط در این نیست که چه ارزش هایی دارن، بلکه موضوع اینه که وقتی نیازهای متضاد پیش می آد، چطور اون ها رو اولویت بندی می کنن. این مطالعه به ویژه بر روی اولویت های اخلاقی سیاسی افراد تمرکز دارد و در نشریه Journal of Individual Differences منتشر شده است.

روان شناس ها دنبال این هستن که بفهمن چرا آدم ها باورهای سیاسی خاصی رو انتخاب می کنن. یکی از چارچوب های اصلی برای توضیح این مسئله، «نظریه بنیادهای اخلاقی» هست. این نظریه می گه اخلاق انسانی بر پایه پنج ستون روان شناختی ذاتی بنا شده: مراقبت، انصاف، وفاداری، اقتدار و پاکی. «مراقبت» شامل محافظت از دیگران در برابر آسیب می شه. «انصاف» روی عدالت و عمل متقابل تمرکز داره. «وفاداری» به فداکاری برای گروهِ خودِ آدم مربوط می شه. «اقتدار» به احترام به سلسله مراتب و سنت ها برمی گرده و «پاکی» هم به تقدس بدن و روح مربوطه.

مطالعات قبلی معمولا این بنیادها رو با سوال پرسیدن از آدم ها درباره اینکه چقدر برای هر کدوم به تنهایی ارزش قائل هستن، اندازه گیری می کردن. این روش اغلب نشون می داد که لیبرال ها بیشتر به مراقبت و انصاف تکیه می کنن. همچنین نشون می داد که محافظه کارها به شکلی متعادل به هر پنج بنیاد توجه دارن. با این حال، این رویکرد یه نقطه کور داشت؛ چون این واقعیت رو در نظر نمی گرفت که در زندگی واقعی، ارزش های اخلاقی اغلب با هم رقابت می کنن. مثلا ممکنه یه نفر مجبور بشه بین پایبندی به یه سنت و اطمینان از رفتار منصفانه با یک فرد، یکی رو انتخاب کنه.

بررسی اولویت های اخلاقی سیاسی؛ رویکرد جدید

پدرو جی. سی. کوستا و پائولو ای. اس. موریرا، محققانی در دانشگاه لوسیادا و دانشگاه تراس-او-مونتس و آلتو دورو در پرتغال، به این نتیجه رسیدن که برای درک ایدئولوژی سیاسی باید به این سبک سنگین کردن های درونی نگاه کرد. اون ها استدلال کردن که اندازه گیری اهمیت نسبی این ارزش ها، بیشتر از اندازه گیری قدرت مطلق اون ها، واقعیت رو روشن می کنه.

این محققان به سای پست گفتن: «بیشتر رویکردها به ایدئولوژی و گرایش های سیاسی هنوز اساسا در رشته هایی مثل فلسفه و علوم اجتماعی ریشه دارن. با این حال، ایدئولوژی سیاسی صرفا به عنوان یک نمایش انتزاعی از واقعیت وجود نداره؛ بلکه در نهایت از تجربه ذهنی و کل نگر انسان سرچشمه می گیره.»

«ما معتقدیم که برای درک جامع پدیده های سیاسی، باید جلوه های ایدئولوژی سیاسی رو با زیربناهای روان شناختی-زیستی اون ها پیوند داد. تحقیق فعلی ما با همین هدف انجام شده و این مطالعه به پل زدن بین پدیده های تجربی ذهنی انسان مثل شهودهای اخلاقی و یکی از رایج ترین دسته بندی های ایدئولوژی سیاسی یعنی محافظه کاری و لیبرالیسم کمک می کنه و به روشن شدن اولویت های اخلاقی سیاسی می پردازد.»

برای بررسی این پویایی ها، محققان 425 فرد بزرگسال رو جذب کردن. شرکت کننده ها شهروندان پرتغالی بودن. این نمونه شامل 301 زن بود و میانگین سنی اون ها حدود 31 سال بود. محققان از روش «نمونه برداری گلوله برفی» استفاده کردن، یعنی شرکت کننده های اولیه از بقیه دعوت کردن تا در مطالعه شرکت کنن.

شرکت کننده ها پرسشنامه بنیادهای اخلاقی رو پر کردن. این ابزار سناریوهای مختلف و اصول انتزاعی رو ارائه می ده و از پاسخ دهنده ها می خواد بگن که این موارد چقدر در قضاوت های اخلاقی شون نقش دارن. محققان همچنین از «سیاهه ارزش های بیست موردی» برای اندازه گیری ارزش های اصلی شخصی مثل خیرخواهی و حفاظت استفاده کردن.

این مطالعه شامل یه نظرسنجی درباره باورها و رفتارهای مذهبی هم بود. شرکت کننده ها میزان اعتقادشون به خدا و تعداد دفعاتی که دعا می خونن یا در مراسم مذهبی شرکت می کنن رو گزارش دادن. در نهایت، محققان گرایش سیاسی اون ها رو اندازه گیری کردن. اون ها از مقیاسی برای ارزیابی نگرش های اجتماعی و اقتصادی استفاده کردن و از شرکت کننده ها خواستن جایگاه خودشون رو در طیف استاندارد سیاسی چپ-راست مشخص کنن.

محققان داده ها رو با استفاده از دو استراتژی آماری متمایز تجزیه و تحلیل کردن. اول، سراغ نمرات «ایپستایز شده» (ipsatized) رفتن. این تکنیک نمره هر فرد در هر بنیاد اخلاقی رو با کم کردن میانگین کلی نمرات اخلاقی شون تنظیم می کنه. این فرآیند نشون می ده که یک فرد نسبت به سایر ارزش های خودش، کدوم ارزش رو در اولویت قرار می ده. این کار به طور موثری تمایل عمومی افراد برای موافقت یا مخالفت با همه چیز رو فیلتر می کنه.

نتایج نمرات ایپستایز شده تصویر روشن تری نسبت به نمرات خام ارائه داد. وقتی به اولویت های نسبی نگاه شد، لیبرال ها به شدت به بنیادهای «فردی ساز» یعنی مراقبت و انصاف تمایل داشتن. در مقابل، محافظه کارها به بنیادهای «پیونددهنده» یعنی وفاداری، اقتدار و پاکی اولویت می دادن. این نشون می ده که محرک اصلی محافظه کاری، قرار دادن ارزش های انسجام گروهی بالاتر از ارزش های رفاه فردی هست و در واقع بازتاب دهنده اولویت های اخلاقی سیاسی متفاوت است.

استراتژی تحلیلی دوم شامل «تحلیل خوشه ای» بود. این روش شرکت کننده ها رو بر اساس الگوهای پاسخ های اخلاقی شون گروه بندی کرد. این تحلیل سه پروفایل متمایز رو شناسایی کرد.

گروه اول «فردگراها» نام گذاری شدن. این گروه حدود 38 درصد از نمونه رو تشکیل می دادن. فردگراها در مراقبت و انصاف نمره بالا و در وفاداری، اقتدار و پاکی نمره پایینی گرفتن. اعضای این گروه به احتمال زیاد خودشون رو لیبرال معرفی می کردن. اون ها حمایت قوی خودشون رو از سیاست های اجتماعی و اقتصادی لیبرال اعلام کردن و مقاومت کمی نسبت به تغییرات اجتماعی داشتن.

گروه دوم «اخلاق گراهای شدید» نامیده شدن که تقریبا 26 درصد از نمونه رو تشکیل می دادن. این گروه در هر پنج بنیاد اخلاقی نمره بالایی گرفتن. ویژگی خاص اون ها تایید بسیار بالای وفاداری، اقتدار و پاکی بود. این گروه با ایدئولوژی سنتی محافظه کار همسو بودن. اون ها سطوح بالاتری از باورها و رفتارهای مذهبی رو گزارش دادن و بیشترین مقاومت رو در برابر تغییرات اجتماعی نشون دادن.

گروه سوم «اخلاق گراهای ضعیف» نام گذاری شدن. این گروه حدود 20 درصد از نمونه رو شامل می شدن. افراد این خوشه تایید کمی نسبت به هر پنج بنیاد اخلاقی داشتن و نمراتشون در تمام موارد زیر میانگین بود. با وجود اینکه سیگنال های اخلاقی قوی ای نداشتن، اما تمایل داشتن که خودشون رو با جناح راست سیاسی همسو بدونن.

تحلیل یافته ها و اولویت های اخلاقی سیاسی

وجود گروه «اخلاق گراهای ضعیف» دیدگاه ظریفی رو درباره ایدئولوژی راست گرا ارائه می ده. این افراد در بحث محافظه کاری اقتصادی با «اخلاق گراهای شدید» همسو بودن، اما در شور و اشتیاق مذهبی یا دلبستگی عمیق به سنت با اون ها شریک نبودن. این موضوع به یه شکاف در جناح راست اشاره داره و نشون می ده که یه «راست مذهبی» داریم که انگیزه های اخلاقی داره و یه «راست سکولار» که ممکنه تحت تاثیر عوامل دیگه ای باشه و اولویت های اخلاقی سیاسی خاص خود را دنبال کند.

محققان همچنین رابطه ای بین جنسیت و این پروفایل های اخلاقی پیدا کردن. مردها بیشتر در دسته های اخلاق گراهای ضعیف یا شدید قرار می گرفتن، در حالی که زن ها بیشتر احتمال داشت در دسته فردگراها باشن. این موضوع با نظریه های تکاملی که می گن زن ها در طول تاریخ بیشتر روی رفتارهای مراقبتی سرمایه گذاری کردن، همخوانی داره.

محققان اشاره می کنن که این یافته ها به روشن شدن ماهیت دوقطبی سازی سیاسی کمک می کنه. به نظر می رسه که لیبرال ها و محافظه کارها فقط سر موضوعات خاص اختلاف ندارن، بلکه اون ها با سلسله مراتب متفاوتی از دغدغه های اخلاقی عمل می کنن. برای لیبرال ها، رفاه فرد حرف اول رو می زنه، اما برای محافظه کارها، حفظ گروه و نهادهای اون اغلب اولویت داره. این تفاوت در اولویت های اخلاقی سیاسی ریشه دارد.

این مطالعه شواهدی ارائه می ده که نشون می ده دیدگاه های سیاسی تک بعدی نیستن. محققان یک تحلیل مؤلفه های اصلی روی متغیرهای سیاسی انجام دادن. این تست آماری نشون داد که لیبرالیسم و محافظه کاری به جای اینکه دو سر یک خط باشن، دو عامل متمایز رو تشکیل می دن. این موضوع از این ایده حمایت می کنه که آدم ها می تونن ترکیبی از دیدگاه ها رو داشته باشن که به راحتی در یک دسته خاص جا نمی گیره.

محققان گفتن: «یافته های ما به جای اینکه به ایدئولوژی و گرایش های سیاسی به عنوان نمایش های کاملا انتزاعی از واقعیت یا مدل های جامعه نگاه کنه، پیشنهاد می ده که اون ها رو بهتره به عنوان پدیده های واقعی زیستی-روانی-اجتماعی درک کنیم.»

اما این مطالعه هم مثل بقیه تحقیقات، محدودیت هایی داره. این تحقیق کاملا به داده های خودگزارشی متکی بود، یعنی به صداقت و خودآگاهی شرکت کننده ها بستگی داشت. نمونه برداری هم تصادفی نبود، که یعنی ممکنه کاملا نماینده کل جمعیت پرتغال نباشه.

بافت فرهنگی پرتغال هم مهمه. این کشور تاریخ کاتولیک طولانی داره اما به طور فزاینده ای سکولار شده. تعامل بین مذهب و سیاست در پرتغال با ایالات متحده متفاوته. تحقیقات آینده می تونن با آزمایش این ایده ها در فرهنگ های دیگه، نتایج بهتری بگیرن و درک عمیق تری از اولویت های اخلاقی سیاسی در جوامع مختلف فراهم کنند.

محققان همچنین به نبودِ معیاری برای «آزادی» اشاره کردن. بعضی از نظریه پردازها استدلال می کنن که آزادی ششمین بنیاد اخلاقیه و برای درک دیدگاه های سیاسی لیبرتارین خیلی اهمیت داره. مطالعات آینده باید این معیار رو هم لحاظ کنن تا تصویر کامل تری از فضای اخلاقی به دست بیارن.

با وجود این محدودیت ها، مطالعه مذکور دیدگاه ارزشمندی درباره «جنگ های فرهنگی» ارائه می ده. این تحقیق نشون می ده که اختلافات سیاسی اغلب از تفاوت های عمیق در نحوه رتبه بندی ارزش های اخلاقی سرچشمه می گیره. درک این اولویت های اخلاقی سیاسی ممکنه کمک کنه بفهمیم چرا پیام های سیاسی خاصی روی گروه های خاصی تاثیر می ذاره. این مطالعه تاکید می کنه که محافظه کاری یکپارچه نیست و شامل زیرگروه های مذهبی و سکولار می شه.

در نهایت، این یافته ها تایید می کنند که ایدئولوژی های سیاسی ریشه در ساختارهای روانی عمیقی دارند که فراتر از شعارهای حزبی است و نحوه قضاوت افراد درباره جهان پیرامونشان را شکل می دهد.

این مطالعه با عنوان «Unveiling the Moral Priorities of Liberals and Conservatives: Contributions From Variable-Centered and Person-Centered Approaches» توسط پدرو جی. سی. کوستا و پائولو ای. اس. موریرا نوشته شده است.

Researchers uncover different hierarchies of moral concern among liberals and conservatives

نویسنده:
تاریخ بروزرسانی: دسامبر 30, 2025
چقدر از این مقاله رضایت داشتید؟
good عالی
mid متوسط
bad ضعیف

دیدگاه شما