خانه سلامت روان میسوفونیا و حساسیت حسی؛ چرا فراتر از صداها را حس می کنیم؟
میسوفونیا و حساسیت حسی؛ چرا فراتر از صداها را حس می کنیم؟

میسوفونیا و حساسیت حسی؛ چرا فراتر از صداها را حس می کنیم؟

در این مقاله:

تحقیقات جدید نشان می دهد که میسوفونیا و حساسیت حسی تنها به صدا محدود نمی شود، بلکه افراد درگیر با این وضعیت ممکن است واکنش های شدیدی به محرک های لمسی و بویایی نیز نشان دهند که نشان دهنده تفاوت های گسترده تر در سیستم پردازش حسی آن هاست.

یه مطالعه جدید که در مجله تحقیقات روانپزشکی منتشر شده، نشون می ده افرادی که دچار میسوفونیا و حساسیت حسی هستن، حساسیت های حسی ای رو تجربه می کنن که فقط به صدا محدود نمی شه. یافته ها حاکی از اینه که این وضعیت ممکنه شامل الگوی گسترده تری از تفاوت ها در پردازش حسی باشه، به خصوص در مورد لامسه و بویایی؛ هرچند این حساسیت های اضافی به ندرت به اندازه محرک های صوتی باعث اختلال در زندگی می شن.

انگیزه این تحقیق از مشاهدات بالینی در طول دوره های آزمایشی درمان میسوفونیا شکل گرفت. مرسدس وولی، محقق ارشد این مطالعه، متوجه شد که شرکت کننده ها مدام از ناراحتی شون نسبت به ورودی های حسی غیر از صدا حرف می زدن. بیمارها اغلب به احساس ناخوشایند لباس روی پوستشون یا بوهای خاص اشاره می کردن.

وولی توضیح داد: «ایده این مطالعه زمانی به ذهنم رسید که داشتم با بزرگسالان شرکت کننده در کارآزمایی بالینی مون درباره اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) برای میسوفونیا و حساسیت حسی مصاحبه می کردم.

آزمایشگاه ما در دانشگاه ایالتی یوتا در این شکل از درمان شناختی-رفتاری تخصص داره و چون میسوفونیا هنوز نسبتا ناشناخته ست، تیم ما می خواست تا جای ممکن درباره تجربیات زیسته افرادی که با این مشکل درگیرن، اطلاعات جمع آوری کنه.»

«در طول مصاحبه ها، وقتی از شرکت کننده ها درباره حساسیت های حسی فراتر از صدا پرسیدم، متوجه یه الگو شدم: خیلی از اون ها حساسیت های دیگه ای هم داشتن، به خصوص در مورد لامسه. یکی از شرکت کننده ها می گفت این حس مثل اینه که مدام متوجه لمس شدن پوستت توسط لباس باشی؛ چیزی که وقتی ذهنت نمی تونه ازش بگذره، به خصوص وقتی باید روی کار دیگه ای تمرکز کنی، واقعا آزاردهنده می شه.»

وولی گفت: «اون حرف واقعا برام آشنا بود. من خودم همیشه به بوها حساس بودم؛ بعضی بوها می تونن کلافه کننده یا آزاردهنده باشن. شخصا وقتی بچه بودم، از بعضی بوها، مخصوصا بوی میوه، خیلی بدم می اومد و هر کاری می کردم که بهش نزدیک نشم. وقتی خانواده م به درخواستم برای میوه نخوردن جلوی من بی توجهی می کردن، حسابی عصبی می شدم. تلاش زیادی می کردم که دور و بر کسی که میوه می خوره نباشم و هنوزم گاهی همین طورم.»

در ادامه تصویری مرتبط با پژوهش های انجام شده پیرامون میسوفونیا و حساسیت حسی را مشاهده می کنید که به بررسی ابعاد مختلف این اختلال می پردازد.

میسوفونیا و حساسیت حسی، مطالعه درباره تاثیرات حسی بر صدا بیزاری

این مطالعه روی ارتباط بین واکنش های صوتی و سایر تحریکات محیطی متمرکز شده است تا دید جامع تری از این وضعیت ارائه دهد.

«شنیدن توصیف های شرکت کننده ها درباره واکنش شون به محرک های صوتی خاص، من رو یاد تجربیات خودم انداخت، فقط در یه حوزه حسی متفاوت. این مشاهدات باعث شد از خودم بپرسم که آیا میسوفونیا و حساسیت حسی ممکنه با چالش های گسترده تر پردازش حسی یا تحریک بیش از حد حسی مرتبط باشه؟»

«وقتی مقالات موجود رو بررسی کردم، دیدم که چندتا محقق قبلا پیشنهاد داده بودن که حساسیت حسی بالا ممکنه با میسوفونیا و حساسیت حسی مرتبط باشه یا حتی در ایجادش نقش داشته باشه. همین موضوع به من انگیزه کافی داد تا یه مطالعه متمرکز روی این ایده طراحی کنم. ما هنوز مکانیسم های زیربنایی میسوفونیا رو کاملا درک نمی کنیم، اما مشخصه که پردازش حسی نقش مهمی داره. داشتن داده هایی که به ما اجازه می داد این ارتباط رو بررسی کنیم هیجان انگیز بود و انتشار این مقاله قدم معناداری برای روشن کردن مکانیسم های احتمالی و همبستگی های بالینی به نظر می رسید.»

متدولوژی مطالعه؛ بررسی میسوفونیا و حساسیت حسی

برای بررسی این موضوع، محقق ها 60 بزرگسال که معیارهای بالینی میسوفونیا رو داشتن و 60 نفر دیگه رو به عنوان گروه کنترل (که این ویژگی ها رو نداشتن) انتخاب کردن. دو گروه از نظر سن و جنسیت با هم مطابقت داده شدن تا نتایج قابل مقایسه باشه.

شرکت کننده های گروه بالینی تحت یه مصاحبه دقیق با استفاده از «مصاحبه میسوفونیای دوک» قرار گرفتن تا شدت علائم و میزان اختلال در زندگی شون ارزیابی بشه. هر دو گروه «پرسشنامه میسوفونیا» و «پروفایل حسی نوجوانان/بزرگسالان» رو تکمیل کردن. این ابزار استاندارد، نحوه واکنش افراد به تجربه های حسی در دسته هایی مثل چشایی، بویایی، ورودی های بینایی و لامسه رو ارزیابی می کنه.

پروفایل حسی نوجوانان/بزرگسالان چهار الگوی مختلف پردازش حسی رو بررسی می کنه. این الگوها بر اساس آستانه عصبی فرد برای متوجه شدن یه محرک و پاسخ رفتاریش به اون هستن. این چهار بخش شامل ثبت پایین، حس طلبی، حساسیت حسی و اجتناب حسی می شن.

ثبت پایین یعنی فرد تمایل داره محرک های حسی ای که بقیه متوجه می شن رو نادیده بگیره یا حس نکنه. حس طلبی شامل جستجوی فعالانه برای تحریک های حسیه. حساسیت حسی یعنی فرد محرک ها رو خیلی شدیدتر از بقیه متوجه می شه. و در نهایت، اجتناب حسی یعنی فرد به طور فعال تلاش می کنه از ورودی های حسی فرار کنه یا اون ها رو کاهش بده.

محقق ها تفاوت های مشخصی در نحوه پردازش اطلاعات حسی بین این دو گروه پیدا کردن. افرادی که میسوفونیا و حساسیت حسی داشتن، سطح حساسیت حسی و اجتناب حسیِ خیلی بالاتری رو نسبت به گروه کنترل گزارش کردن. اون ها همچنین سطح پایین تری از حس طلبی داشتند.

در مورد «ثبت حسی پایین»، تفاوت آماری خاصی بین دو گروه وجود نداشت. این نشون می ده که افراد مبتلا به میسوفونیا در درک محرک های حسی مشکلی ندارن؛ بلکه سیستم اون ها نسبت به ورودی هایی که دریافت می کنه، واکنش شدیدی نشون می ده.

در داخل گروه میسوفونیا و حساسیت حسی، 80 درصد شرکت کننده ها تایید کردن که حداقل در یک حوزه غیرشنیداری حساسیت دارن. حساسیت به لامسه با نزدیک به 57 درصد، شایع ترین مشکل غیرشنیداری گزارش شده بود. از بین کسایی که مشکلات لمسی داشتن، نزدیک به نیمی از اون ها علائمشون رو متوسط تا شدید توصیف کردن. حساسیت های بویایی در رتبه بعدی بودن، در حالی که حساسیت های بینایی و چشایی کمتر شایع بودن.

با وجود شیوع بالای این حساسیت های اضافی، شرکت کننده ها گزارش کردن که این موارد در زندگی روزمره شون اختلال نسبتا کمی ایجاد می کنه. این موضوع دقیقا برعکس اختلال شدیدی بود که محرک های صوتی در زندگی شون ایجاد می کرد. در حالی که اصوات خاص در این افراد محرک خشم هستند، جالب است بدانید در سایرین تقویت حافظه با موسیقی یکی از جنبه های مثبت و درمانی پردازش صوتی به شمار می رود.

داده ها نشون دهنده یه رابطه مثبت بین شدت میسوفونیا و حساسیت حسی و شدت بقیه مشکلات حسی بود. هرچی علائم میسوفونیا شدیدتر بود، شرکت کننده ها احتمال بیشتری داشت که سطوح بالاتری از اجتناب و حساسیت حسی رو گزارش کنن. این الگو در گروه کنترل هم بین افرادی که علائم خفیف (زیر آستانه بالینی) داشتن، مشاهده شد. این نشون می ده که آسیب پذیری های حسی ممکنه یه عامل خطر کلی برای ایجاد تجربه های شبیه به میسوفونیا باشه.

وولی به سای پست گفت: «افراد مبتلا به میسوفونیا بیشتر از همه با صداهای خاص اذیت می شن، اما خیلی هاشون در حواس دیگه مثل لامسه یا بویایی هم حساسیت دارن. این به این معنی نیست که اون ها از همه چیز کلافه می شن؛ بلکه نشون می ده سیستم پردازش حسی شون در کل واکنش پذیرتره.»

«با اینکه خیلی از افراد مبتلا به میسوفونیا و حساسیت حسی متوجه بافت ها یا بوهای خاصی می شن، این حساسیت ها معمولا مثل صداهای میسوفونیایی چالش های بزرگی در زندگی ایجاد نمی کنن. ما همچنین متوجه شدیم که هرچی میسوفونیای فرد شدیدتر باشه، احتمال اینکه حساسیت های حسی دیگه هم داشته باشه بیشتره. این لزوما به این معنی نیست که حساسیت در حواس دیگه باعث میسوفونیا می شه، اما ممکنه نشون دهنده یه آسیب پذیری گسترده تر در پردازش حسی باشه.»

میسوفونیا؛ ابعاد روانشناختی و شناختی

این یافته ها درباره پردازش حسی با تحقیقات اخیر دیگه درباره پروفایل روانشناختی میسوفونیا همخوانی داره. تحقیقی که در مجله روانشناسی بریتانیا منتشر شده، نشون می ده که این وضعیت ممکنه منعکس کننده ویژگی های شناختی گسترده تری باشه و فقط به اذیت شدن از صداها محدود نشه.

محقق ها متوجه شدن افرادی که میسوفونیا دارن، در تغییر جهتِ توجه در موقعیت های پراحساس دچار مشکل می شن. این نشون دهنده نوعی سخت گیری ذهنیه که فراتر از سیستم شنیداری عمل می کنه. افراد مبتلا به این وضعیت اغلب روی صداهای خاصی «هایپرفوکوس» (تمرکز بیش از حد) می کنن و براشون سخته که توجهشون رو به جای دیگه ببرن.

شواهد بیشتری درباره پردازش توجه از تحقیقی که در مجله اختلالات عاطفی منتشر شده، به دست اومده. این مطالعه روی جوون ها انجام شده و نشون داده کسایی که میسوفونیا دارن، نسبت به افرادی که دچار اختلالات اضطرابی هستن، پردازش توجه شدیدتری از خودشون نشون می دن.

داده ها از این فرضیه حمایت می کنن که میسوفونیا با حالتی از هوشیاری بیش از حد (vigilance) مرتبطه. به نظر می رسه افراد تحت تاثیر، به طور کلی نسبت به محرک های محیطی آگاه تر هستن. اون ها در کارهایی که نیاز به تشخیص تفاوت های ظریف در محرک ها داشت، عملکرد بهتری داشتن که نشون دهنده سیستم عصبی ایه که به شدت با محیط تنظیم شده.

حالت برانگیختگی بالایی که در بیماران میسوفونیا دیده می شه، با سطح استرس هم در ارتباطه. تحقیقی که در PLOS One منتشر شده، رابطه بین شدت میسوفونیا و انواع مختلف استرس رو بررسی کرده. نویسنده ها متوجه شدن که شدت بیشتر علائم با سطوح بالاتری از استرس ادراک شده و هوشیاری بیش از حد (hyperarousal) همراهه.

این نشون می ده که این وضعیت شامل فرآیندهای فراتشخیصی مرتبطه با نحوه مدیریت استرس و هوشیاری در بدنه. با اینکه مطالعه ارتباط علّی مستقیمی با سوابق تروما پیدا نکرد، اما وجود هوشیاری بیش از حد، نشون دهنده یه وضعیت فیزیولوژیکی شبیه به چیزیه که در اختلالات استرس پس از سانحه (PTSD) دیده می شه.

مبانی بیولوژیکی این ویژگی ها از طریق تجزیه و تحلیل ژنتیکی هم بررسی شده. یه مطالعه بزرگ که در مجله فرانتیرز در علوم اعصاب منتشر شد، از مطالعه ارتباط کل ژنوم (GWAS) برای شناسایی عوامل ژنتیکی استفاده کرد. محقق ها فهمیدن که میسوفونیا اشتراک ژنتیکی قابل توجهی با اختلالات روانپزشکی مثل اضطراب و اختلال استرس پس از سانحه داره. این مطالعه یه جایگاه ژنتیکی خاص رو شناسایی کرد که با پاسخ خشم به صداهای جویدن مرتبطه.

درک میسوفونیا به عنوان وضعیتی که شامل تفاوت های چندحسی و شناختیه، کمک می کنه بفهمیم چرا درمان هایی که فقط روی صدا تمرکز دارن، اغلب شکست می خورن. ترکیبی از اجتناب حسی، سخت گیری شناختی و هوشیاری بیش از حد فیزیولوژیکی، به یه اختلال پیچیده اشاره داره. یافته های جدید وولی و همکارانش این ایده رو تقویت می کنه که با اینکه صدا محرک اصلیه، اما مکانیسم زیربنایی شامل یه آسیب پذیری گسترده تر در پردازش حسیه.

مثل هر تحقیق دیگه ای، مطالعه فعلی وولی و همکارانش هم محدودیت هایی داره. محقق ها شرکت کننده ها رو برای اختلال طیف اوتیسم غربالگری نکردن، بنابراین ممکنه بعضی از ویژگی های حسی گزارش شده منعکس کننده اوتیسم تشخیص داده نشده باشه. همچنین مطالعه برای مصاحبه ها به یک بالینگر متکی بود و پایایی بین ارزیاب ها بررسی نشد. علاوه بر این، محقق ها به دلیل محدودیت داده ها در گروه کنترل، نتونستن حوزه های حسی خاص رو بین دو گروه مقایسه کنن.

تحقیقات آینده باید با استفاده از نمونه های بزرگتر، به دنبال روشن کردن رابطه بین میسوفونیا و الگوهای گسترده تر پردازش حسی باشن. مطالعات طولی می تونن کمک کنن بفهمیم این حساسیت های حسی چطور در طول زمان شکل می گیرن. هنوز مشخص نیست که آیا این حساسیت های غیرشنیداری قبل از شروع میسوفونیا وجود دارن یا همزمان با اون ایجاد می شن. بررسی های بیشتر در مورد مکانیسم های واکنش بیش از حد حسی می تونه منجر به استراتژی های درمانی موثرتر و جامع تری برای کسایی بشه که از این وضعیت دشوار رنج می برن.

مطالعه «تفاوت های پردازش حسی در میسوفونیا: ارزیابی حساسیت های حسی فراتر از محرک های شنیداری» توسط مرسدس جی. وولی، هیلی ای. جانسون، ساموئل جی.ای. نایت، امیلی ام. باورز، جولی ام. پترسن، کارن مونیوز و مایکل پی. توهیگ نگاشته شده است.

این پژوهش ها دریچه ای جدید به سوی شناخت بهتر میسوفونیا گشوده اند و تایید می کنند که این وضعیت صرفا یک واکنش عصبی به صدا نیست، بلکه ریشه در سیستم پردازش حسی و توجه فرد دارد. با شناخت این الگوهای رفتاری و زیستی، می توان امیدوار بود که رویکردهای درمانی جامع تری برای کاهش رنج افراد مبتلا به این حساسیت ها توسعه یابد.

Misophonia is linked to broader sensory processing sensitivities beyond sounds

نویسنده:
تاریخ بروزرسانی: دسامبر 24, 2025
چقدر از این مقاله رضایت داشتید؟
good عالی
mid متوسط
bad ضعیف

دیدگاه شما