پژوهش های جدید درباره هویت و انتخاب نامزدهای افراطی نشان می دهند که وقتی افراد مواضع سیاسی خود را بخشی از کیستی و شخصیت خود می بینند، تمایل بیشتری به حمایت از سیاستمداران تندرو پیدا می کنند. این ارتباط هویتی باعث می شود که کاندیداهای میانه رو کمتر جذاب به نظر برسند و جامعه به سمت دوقطبی شدن حرکت کند.
یه مطالعه جدید که توی مجله روانشناسی اجتماعی تجربی (Journal of Experimental Social Psychology) منتشر شده، نشون میده که محبوبیت روزافزون کاندیداهای سیاسی تندرو و موضوع هویت و انتخاب نامزدهای افراطی ممکنه به خاطر این باشه که رای دهنده ها چطوری هویت شخصی شون رو به نظرات سیاسی شون گره می زنن. این تحقیق ثابت می کنه وقتی مردم حس می کنن یه موضوع، معرف شخصیت اون ها به عنوان یک فرده، تمایل پیدا می کنن که مواضع رادیکال تری بگیرن و از سیاستمدارهایی حمایت کنن که همین کار رو می کنن.
تحلیل روان شناختی هویت و انتخاب نامزدهای افراطی
محقق ها این سری تحقیقات رو انجام دادن تا دلایل روان شناختی پدیده هویت و انتخاب نامزدهای افراطی رو بفهمن که چرا رای دهنده ها ممکنه کاندیداهای تندرو رو به کاندیداهای میانه روی حزب خودشون ترجیح بدن. توضیحات قبلی بیشتر روی عوامل ساختاری تمرکز داشتن، مثل نحوه سازماندهی انتخابات مقدماتی یا تغییرات در بین افرادی که برای پست های دولتی نامزد میشن.
اما نویسنده های این تحقیق جدید دنبال این بودن که بهتر بفهمن آیا ارتباط درونی رای دهنده با یک موضوع، عامل مهمی هست یا نه. اون ها روی مفهومی به اسم «ارتباط هویتی» تمرکز کردن؛ یعنی اینکه چقدر یک دیدگاه به بقیه و به خودِ فرد نشون میده که اون چه جور آدمیه یا دوست داره چه جور آدمی باشه.
«مقامات منتخب در ایالات متحده به طور فزاینده ای دارن تندرو میشن. تندروی ایدئولوژیک اعضای کنگره از هر دو حزب از دهه 1970 (دهه 50 شمسی) به طور پیوسته رشد کرده و در سال 2022 (1401 شمسی) به بالاترین سطح خودش در 50 سال اخیر رسیده،» این رو محمد حسین، نویسنده مطالعه از دانشگاه کلمبیا، گفته.
«مجلس های ایالتی هم روندهای مشابهی رو نشون میدن. تحلیل اخیر روی بیش از 84,000 کاندیدا که برای پست های ایالتی نامزد شده بودن، فاش کرد که کاندیداهای تندرو با نرخ بالاتری نسبت به هر زمان دیگه ای در 30 سال گذشته دارن پیروز میشن. ما علاقه مند بودیم بفهمیم چرا کاندیداهای تندرو بیشتر و بیشتر انتخاب میشن.»
حسین توضیح داد: «تا الان، تحقیقات در این زمینه روی عوامل ساختاری تمرکز داشتن (مثلا ساختار انتخابات مقدماتی). در کار خودمون، ما می خواستیم بحث رو به سمت عوامل روان شناختی بیشتری ببریم، به ویژه در مورد هویت و انتخاب نامزدهای افراطی. به طور خاص، تست کردیم که آیا ارتباط هویتیِ دیدگاه های مردم باعث میشه اون ها به سمت کاندیداهای تندرو جذب بشن یا نه.»
محقق ها یک سری مطالعه برای تست فرضیه شون انجام دادن. در مطالعه اول، 399 شرکت کننده که خودشون رو دموکرات می دونستن، مطلبی رو درباره یک کاندیدای خیالی به اسم سام بکر (Sam Becker) خوندن که برای کرسی مجلس نمایندگان نامزد شده بود. بعضی از شرکت کننده ها خوندن که بکر دیدگاه های میانه رویی درباره تغییرات اقلیمی داره، در حالی که بقیه خوندن که اون دیدگاه های تندرو داره. محقق ها اندازه گیری کردن که شرکت کننده ها چقدر حس می کنن دیدگاه های خودشون درباره تغییرات اقلیمی با هویت شون مرتبطه.
نتایج نشون میده که هرچی ارتباط هویتی بیشتر می شد، شرکت کننده ها گزارش دادن که دیدگاه های شخصی تندروتری درباره اون موضوع پیدا کردن. کسایی که ارتباط هویتی بالایی داشتن، تمایل بیشتری به نسخه تندروی سام بکر نشون دادن و از نسخه میانه رو خوششون نیومد. این مطالعه شواهد اولیه رو ارائه میده که هرچی کسی یک موضوع رو بیشتر به عنوان بازتابی از شخصیت خودش ببینه، بیشتر از سیاستمدارهای رادیکال خوشش میاد که منجر به هویت و انتخاب نامزدهای افراطی می شود.
مطالعه دوم شامل 349 شرکت کننده بود و از یک وظیفه انتخاب پیچیده تر استفاده کرد تا ببینه آیا این الگوها در موضوعات مختلف هم صدق می کنن یا نه. به شرکت کننده ها جفت هایی از کاندیداها با سن، جنسیت و سوابق حرفه ای متفاوت نشون داده شد. یک کاندیدا در هر جفت، موضع میانه رویی در مورد یک موضوع اجتماعی داشت، در حالی که کاندیدای دیگه موضع تندرو داشت.
محقق ها پنج موضوع جداگانه رو تست کردن: سقط جنین، کنترل اسلحه، مهاجرت، تغییرات اقلیمی و حقوق افراد ترنس جندر. داده ها نشون میده که در همه این موضوعات، ارتباط هویتی بالاتر، احتمال انتخاب کاندیدای تندرو رو بیشتر پیش بینی می کرد و نقش کلیدی در هویت و انتخاب نامزدهای افراطی ایفا می کرد. علاوه بر این، شرکت کننده هایی با ارتباط هویتی بالا گزارش دادن که تمایل بیشتری برای شنیدن دیدگاه های کاندیدای تندرو دارن.
در مطالعه سوم، محقق ها هدفشون این بود که ببینن آیا می تونن با تغییر دادن تصور فرد از ارزش های حزب سیاسی اش، ارتباط هویتی اون رو هم تغییر بدن. اون ها 584 دموکرات رو جذب کردن و ازشون خواستن مقاله ای رو درباره اولویت های کمیته ملی دموکرات بخونن. یک گروه خوندن که حزب داره به یارانه های ذرت اولویت میده؛ موضوعی که معمولا برای اکثر رای دهنده ها یک مسئله هویتی اصلی نیست.
نتایج نشون میده وقتی شرکت کننده ها باور کردن که حزبشون یارانه های ذرت رو به عنوان یک اولویت می بینه، اون ها هم کم کم اون موضوع رو با هویت خودشون مرتبط دیدن. این تغییر در ارتباط هویتی باعث شد اون ها دیدگاه های شخصی تندروتری در این باره پیدا کنن. در نتیجه، این شرکت کننده ها تمایل بیشتری به کاندیداهایی نشون دادن که از تغییرات رادیکال در یارانه های کشاورزی حمایت می کردن.
این آزمایش همچنین به محقق ها اجازه داد تا فاکتورهای دیگه ای رو که ممکنه روی انتخاب کاندیدا تاثیر بذارن، کنار بذارن. اون ها اندازه گیری کردن که آیا شرکت کننده ها نسبت به موضوع احساس اطمینان بیشتر، اخلاقی بودنِ بیشتر یا دانش بیشتری داشتن یا نه. تحلیل ها نشون میده که ارتباط هویتی عمدتا از طریق تاثیرش روی تندرویِ دیدگاه ها، بر انتخاب کاندیدا اثر می ذاره، نه از طریق این حالت های روان شناختی دیگه.
مطالعه چهارم دنبال این بود که ثابت کنه این اثر حتی زمانی که مردم هیچ اطلاعات واقعی درباره یک موضوع ندارن هم می تونه اتفاق بیفته. محقق ها به 752 شرکت کننده یک طرح پیشنهادی انتخاباتی خیالی به اسم Prop DW رو معرفی کردن. به شرکت کننده ها هیچ اطلاعاتی درباره اینکه این پیشنهاد واقعا چه کاری انجام میده داده نشد.
به بعضی از شرکت کننده ها گفته شد که حزب سیاسی شون موضعی در مورد Prop DW گرفته، در حالی که به بقیه گفته شد حزب هیچ موضعی نداره. حتی بدون دونستن جزئیات سیاست، کسایی که باور داشتن حزبشون موضعی داره، گزارش دادن که Prop DW براشون از نظر هویتی مرتبط تره. این افراد دیدگاه های تندروتری پیدا کردن و از کاندیداهایی که در مورد این موضوع ساختگی مواضع تندرو داشتن، حمایت کردن.
این یافته نشون میده که کشش روان شناختی به سمت تندروی لزوما بر اساس درک عمیق از سیاست نیست. در عوض، به نظر می رسه واکنشی به اهمیت اجتماعی و شخصی داده شده به اون موضوع باشه. همچنین نشون میده که مردم می تونن نظرات تند و رادیکالی درباره مسائلی که کاملا درک نمی کنن پیدا کنن، اگه حس کنن اون مسائل گروه اجتماعی شون رو تعریف می کنه.
مطالعات پنج و شش از پویایی های گروهی فاصله گرفتن تا ببینن آیا تامل فردی هم می تونه همین نتایج رو ایجاد کنه یا نه. محقق ها از یک ابزار دیجیتال استفاده کردن که به 514 شرکت کننده اجازه می داد یک مکالمه زنده با یک مدل زبانی بزرگ داشته باشن. در یک حالت، برنامه کامپیوتری مامور شد تا به شرکت کننده ها کمک کنه تامل کنن که دیدگاه هاشون درباره یارانه های ذرت چطور با ارزش های اصلی و حسشون از خودشون مرتبطه.
این فرآیند تامل باعث افزایش قابل توجهی در ارتباط هویتی شد. شرکت کننده هایی که روی هویت خودشون تامل کردن، تمایل بیشتری برای شفافیت گزارش دادن، به این معنی که می خواستن نظراتشون قطعی و متمایز باشه. این تمایل برای شفافیت، اون ها رو به سمت دیدگاه های تندروتر و احتمال بالاتر انتخاب یک کاندیدای تندرو سوق داد.
مطالعه نهایی با مشارکت 807 نفر، این اثر رو با یک گروه مقایسه دقیق تر تکرار کرد. در این نسخه، گروه کنترل هم با مدل زبانی درباره یارانه های ذرت صحبت کردن اما ازشون خواسته نشد که به هویت شخصی شون فکر کنن. نتایج نشون میده که فقط شرکت کننده هایی که به طور خاص موضوع رو به هویت شون گره زدن، تغییر قابل توجهی به سمت تندروی نشون دادن.
محقق ها اشاره کردن که این اثر در هر دو حزب سیاسی متقارن بود. هم دموکرات ها و هم جمهوری خواهان وقتی یک موضوع با هویت شون مرتبط می شد، الگوی مشابهی از حرکت به سمت کاندیداهای تندرو رو نشون دادن. این نشون میده که این مکانیسم روان شناختی یک ویژگی عمومی در رفتار انسان هاست، نه یک ویژگی خاص برای یک جناح سیاسی خاص.
حسین به PsyPost گفت: «در طول شش مطالعه با بیش از 3000 شرکت کننده، ما متوجه شدیم که هرچی مردم نگرش های سیاسی خودشون رو بیشتر با هویت شون گره خورده ببینن، احتمال بیشتری داره که کاندیداهای تندرو رو به جای میانه رو انتخاب کنن. این یافته ها بینشی عمیق در مورد هویت و انتخاب نامزدهای افراطی ارائه می دهد. هرچی مبارزه با تغییرات اقلیمی برای هویت شرکت کننده ها مرکزی تر بود، اون ها سامِ تندرو رو بیشتر دوست داشتن و از سامِ میانه رو بیشتر بدشون می اومد. به زبان ساده، ارتباط هویتی باعث افزایش علاقه به کاندیداهای تندرو و کاهش علاقه به کاندیداهای میانه رو شد.»
«این نتایج به طرز چشمگیری محکم بودن. در طول مطالعات، ما طیفی از موضوعات از جمله تغییرات اقلیمی، سقط جنین، مهاجرت، حقوق افراد ترنس جندر، کنترل اسلحه و یارانه های ذرت رو تست کردیم. ما حتی یک موضوع ساختگی (Prop DW) ایجاد کردیم که شرکت کننده ها هیچ اطلاعاتی درباره اش نداشتن. در تمام موضوعات، دیدیم که وقتی موضوع رو به عنوان یک مسئله مرکزی برای هویت شون قاب بندی کردیم، مردم دیدگاه های تندروتری درباره اش پیدا کردن و بعد کاندیداهای تندرویی رو ترجیح دادن که وعده اقدامات جسورانه تری می دادن. حتی در مورد یک موضوع ساختگی، ارتباط هویتی مردم رو به سمت تندروی هل داد.»
حسین ادامه داد: «این نتایج بدون توجه به اینکه چطور درباره تندروی کاندیدا صحبت می کردیم هم معتبر بودن. علاوه بر اینکه کاندیداها خودشون رو تندرو توصیف می کردن، ما تندروی رو به روش های دیگه ای هم نشون دادیم. در بعضی از مطالعات، کاندیداها از سیاست های مختلفی حمایت می کردن؛ بعضی ها میانه رو و بعضی دیگه تندرو بودن.»
«در مطالعات دیگه، سیاست رو ثابت نگه داشتیم اما سطح اقدامی که کاندیداها ازش حمایت می کردن رو تغییر دادیم (مثلا افزایش یارانه به مقدار کم در مقایسه با مقدار زیاد). در نهایت، در بعضی از مطالعات، ما صراحتا کاندیداها رو به عنوان «میانه رو» یا «تندرو» در یک موضوع برچسب زدیم. صرف نظر از اینکه تندروی کاندیدا چطور برای شرکت کننده ها توصیف شده بود، نتایج یکسان بود.»
محدودیت ها و چشم انداز آینده در زمینه هویت و انتخاب نامزدهای افراطی
اما یک سری سوءتعبیرها و محدودیت های احتمالی هم وجود داره که باید در مورد این تحقیق در نظر گرفت. یک محدودیت اینه که این مطالعات در بافت سیاسی خاص ایالات متحده انجام شده. سیستم دوحزبی آمریکا ممکنه در مقایسه با کشورهایی که چندین حزب رقیب دارن، نیاز بیشتری به هویت های متمایز و دوقطبی ایجاد کنه.
تحقیقات آینده می تونه بررسی کنه که آیا این یافته ها در کشورهای دیگه با ساختارهای انتخاباتی متفاوت هم صدق می کنه یا نه. همچنین مفید خواهد بود که بررسی بشه آیا تیپ های شخصیتی خاصی بیشتر مستعد گره زدن هویت شون به موضوعات سیاسی هستن یا نه. بعضی از افراد ممکنه به طور طبیعی بیشتر از بقیه دنبال تعریف کردن خودشون از طریق نظراتشون باشن. همچنین بررسی ضرر ویدئوهای کوتاه و تاثیر ریلز و تیک تاک بر سلامت روان و شناخت می تواند ابعاد جدیدی از نحوه شکل گیری این هویت های اجتماعی در دنیای دیجیتال را روشن کند.
یک مسیر دیگه برای مطالعات آینده، پیدا کردن راه هایی برای کاهش تنش های سیاسیه. اگه ارتباط هویتی محرک اصلی ترجیح کاندیداهای تندرو باشه، نشون میده که پیدا کردن راه هایی برای کم رنگ کردن اهمیت شخصیِ مواضع سیاسی ممکنه منجر به گفتگوهای میانه روانه تر بشه. مداخلاتی که به مردم کمک می کنه بدون نیاز به داشتن نظرات رادیکال، در هویت خودشون احساس امنیت کنن، پتانسیل این رو دارن که دوقطبی سازی اجتماعی رو کاهش بدن.
حسین گفت: «سیاست همیشه شخصی بوده، اما الان بیشتر از همیشه داره هویت ساز میشه. و وقتی سیاست با هویت مرتبط میشه، تحقیق ما نشون میده که تندروی جذابیت پیدا می کنه. روشن کردن این فرآیند روان شناختی به ما کمک می کنه فضای سیاسی امروز و پدیده هویت و انتخاب نامزدهای افراطی را درک کنیم و نقشه راهی برای تغییر اون فراهم می کنه. نتایج ما نشون میده که اگه بتونیم وابستگی هویت به سیاست رو کمتر کنیم، ممکنه جذابیت کاندیداهای تندرو هم کم رنگ بشه.»
این مطالعه با عنوان «چرا مردم کاندیداهای تندرو رو انتخاب می کردن؟ نقش ارتباط هویتی» توسط محمد آ. حسین (Mohamed A. Hussein)، زکری ال. تورمالا (Zakary L. Tormala) و اس. کریستین ویلر (S. Christian Wheeler) نوشته شده است.
در نهایت، پیوند میان هویت فردی و انتخاب های سیاسی نشان دهنده آن است که دوقطبی گری بیش از آنکه یک مشکل ساختاری باشد، ریشه در نیازهای عمیق انسانی برای ابراز وجود دارد. شناخت این مکانیسم های روانی می تواند اولین قدم برای تعدیل فضای رادیکال و حرکت به سوی سیاست های متعادل تر باشد.
Linking personal identity to political issues predicts a preference for extreme candidates